نوشتهشده در 1401/04/171401/04/17موج و باد باد که می دانست چه خطری در کمینش است، ادامه خواندن “موج و باد”
نوشتهشده در 1400/09/261400/09/28سبزه و گل بسان سبزه ای شاداب به پای او روییدم، ادامه خواندن “سبزه و گل”
نوشتهشده در 1400/06/091400/09/24درد را به سینه ات بدار ای قاصدک چه می شود؟ ادامه خواندن “درد را به سینه ات بدار”
نوشتهشده در 1400/06/021400/09/24جسدی در باغ در آن تاریکی چیزی در چند قدمی دیده نمی شد، ادامه خواندن “جسدی در باغ”
نوشتهشده در 1400/03/161400/09/24یار در میخانه بگفتا یار به دستت هست یکی باده ادامه خواندن “یار در میخانه”
نوشتهشده در 1400/03/141400/09/24چهارچوب تنها در اتاق به قاب عکسی که پشت و رو به دیوار آویخته شده بود نگاه می کرد ادامه خواندن “چهارچوب”
نوشتهشده در 1400/03/141400/09/24کوچک و بزرگ از پی قطره ها، باریکه ها، جوی ها، نهرها، رودها و دریاها رفت، ادامه خواندن “کوچک و بزرگ”
نوشتهشده در 1400/03/081400/09/24کوتاهترین داستان دنیا یکی بود، یکی نبود ادامه خواندن “کوتاهترین داستان دنیا”
نوشتهشده در 1400/03/041400/09/25بیچاره قلم می خندید و می خرامید و می خواند ادامه خواندن “بیچاره قلم”