سبزه و گل

بسان سبزه ای شاداب به پای او روییدم،

به وقت چیدن آن گل

به زیر پای گلچینش شکستم،

و اینک ترکه ای خشکم

خسته از تماشای دسته های گل خندان

که آراسته اند به سبزه های زخمی بغض.

ترکه ای خشکم، خسته و ساکت چون همیشه

اما باز امیدوار

در انتظار نوک یار پرنده ای

تا مگر این تن بی جان،

این بار لانه ای گردد در دیار پرندگان

شاید کودکان ببالند در آن.

در سکوتم باز که افسوس!

کوچ رسم فراموشی است انگار، هنوز!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *