
ای قاصدک چه می شود؟
فردای گل پژمردن است،
فریاد تو چه می شود؟
با کس نگو ز عشق خود،
درد رو به سینه ات بدار
حتی اگر بی خونبها
یک شب میان واژه ها
در شور اشکان و نگاه
از ظلم یار، شوی بدار،
درد رو به سینه ات بدار،
فردای گل پژمردن است
از حال من با گل نگو
شب خفتن و شب مردن است،
اما به یاد من بدار
در آن شب سیاه و تار
حتی خدا را هم نگو
به یاد یار،
درد رو به سینه ات بدار
خیلی زیبا و دلنشین بود موفق باشید
سلام
ممنون، لطف دارید.