آمدیم چون چکاوک ما را سخن نبود
زیستیم به لانه اما این وقت کهن نبود
دیدیم ما قناری، کو شاد در قفس نبود
یافتیم کبوتر را اسیر، لیک او در قفس نبود
جز صدای زغن، در سرای زمن نبود
جز بباید شنیدنش، مجالی زمن نبود
بدیدیم چون چکاوک، کسی بی کس نبود
حتی پرستوی غریب، چونان یک نفس نبود.